نويسنده: محمدهاشم اكبرياني ايلنا: ادبيات دنياي پيچيده و جذابي دارد و براي همين هم مخاطبان فراواني براي خود فراهم كرده است. اين موضوع نتايجي نيز به دنبال دارد. مهم‌ترين نتيجه شايد آن باشد كه ادبيات و به ويژه داستان در هيچ شرايطي بدون مخاطب و بي‌خواننده نمي‌ماند. اما نكته مهم اين‌جاست كه خوانندگان رو به چه ادبياتي مي‌آورند؟ طبيعي است ادبياتي كه خود مي‌پسندند و دوست دارند. درست به همين جهت است كه سخت‌گيري در عالم ادبيات معمولا نتيجه چنداني براي سخت‌گيران و محدود‌كنندگان نداشته است و به شكست آنان مي‌انجامد. اين شكست زماني آشكارتر مي‌شود كه درنظر بگيريم در دنياي ما تكنولوژي‌هاي فوق مدرن مانند اينترنت توانسته است بسياري از محدوديت‌ها را زير پا بگذارد و هر آن‌چه را مخاطب مي‌خواهد در اختيارش قرار دهد. اما با اين‌حال عواقب سخت‌گيري و ايجاد محدوديت چه خواهد شد؟ به نظر مي‌آيد قبل از هر چيز اين عواقب دامن افراد و گروه‌هايي را خواهد گرفت كه دست به ايجاد محدوديت مي‌زنند. اما چگونه؟ تجربه نشان داده است در شرايط طبيعي و معمولي فضاي ادبي در اختيار نويسندگاني است كه در نوشتن، رفتار جمعي و نيز نقدهاي اجتماعي و سياسي، عقلانيت به خرج مي‌دهند و نوشته‌‌ها و موضع‌گيري‌هايشان كم‌وبيش با شرايطي كه در آن زندگي مي‌كنند؛ سنخيت دارد(البته بديهي است اين «سنخيت» به معناي تبعيت و اطاعت نيست.) در همان شرايط طبيعي، حركت‌هاي صنفي و جمعي ادبي نيز خود را به سوي افراد معتدلي كه نگاه عقلاني و نه هيجاني دارند؛ مي‌كشانند و سعي مي‌كنند از آن‌ها براي برنامه‌ريزي و تصميم‌گيري‌ها بهره ببرند. اما زماني‌كه محدوديت و فشار وارد معادلات اجتماعي شده و حوزه‌اي چون ادبيات را هم دربرگيرد قبل از همه معتدل‌ها و كساني كه عاقلانه عمل مي‌كنند و منطق بر رفتارشان حاكم است؛ از صحنه خارج مي‌شوند. به عبارت ديگر؛ اين گروه اولين قربانيان سخت‌گيري و فشارها هستند. وقتي سخت‌گيران دست به عمل مي‌زنند حتي معتدل‌ها و آن‌هايي را كه سعي دارند عقلانيت بر نوشته‌ها و رفتارهاي جمعي‌شان حاكم باشد، تحمل نمي‌كنند و نوشته‌ها و مواضع اين گروه را نيز از زير تيغ سانسور مي‌گذرانند. در چنين شرايطي معتدل‌ها از نوشتن و عمل اجتماعي بازمي‌مانند و از آن‌جا كه هدفشان را بر انتشار آثار زيرزميني و عمل پنهاني قرار نمي‌دهند لذا آثار كمي از آن‌ها روانه بازار مي‌شود و نقش كمتري هم در فعاليت‌هاي جمعي پيدا مي‌كنند. تا اين‌جاي كار پيروزي با سخت‌گيران و افراد و گروه‌هايي است كه با توسل به فشار و محدوديت سعي مي‌كنند راه را بر ادبياتي جز ادبيات خودي ببندند. اما اين پيروزي چندان نمي‌پايد. درست از لحظه‌اي كه معتدل‌ها و آن‌هايي كه عاقلانه پيش مي‌روند و مي‌نويسند عقب رانده مي‌شوند، تندروها و كساني كه رفتارشان بيشتر هيجاني است وارد صحنه ادبيات و رفتار سياسي و جمعي مي‌شوند. و دقيقا از همين‌جاست كه شكست سخت‌گيران هم آغاز مي‌شود. به عبارت ديگر شكست سخت‌گيران درست از زماني كه احساس پيروزي مي‌كنند، آغاز مي‌شود. وقتي معتدل‌ها و عاقلان به اجبار كنار گذاشته شدند، افراد و نويسندگاني فضا را در دست مي‌گيرند كه خود به شكل ديگري تندرو هستند و دربرابر سخت‌گيران مي‌ايستند. در عرصه ادبيات اين امر خود را در بروز و ظهور ادبياتي نشان مي‌دهد كه بر خشونت و فشار متقابل تاكيد دارد. شعر و داستاني كه اگر فضاي آن در اختيار معتدل‌ها بود، خواننده و مخاطب را به تفكر، انديشيدن، لذت‌بردن از زندگي، ارزش‌هاي انساني، رنج بردن از رنج ديگران، شادي، مبارزه با تنهاييِ دنياي مدرن و مانند اين‌ها سوق مي‌داد در شرايط ديگر و زماني كه فضاي ادبي به دست تندروها مي‌افتد، خواننده را به سوي رفتارهاي هيجاني، خشونت دربرابر خشونت، دور كردن از عقلانيت به واسطه بهره‌گيري از عنصر هيجان، ستيز و... مي‌كشاند. اين نوع ادبيات كه به دليل فشار سخت‌گيران رواج مي‌يابد و از راه‌هاي گوناگون مانند اينترنت به مخاطب مي‌رسد، خواننده را دربرابر سخت‌گيران قرار مي‌دهد و به او آموزش مي‌دهد كه بايد با هر وسيله‌اي به ستيز با افراد يا جرياناتي برخاست كه ايجاد محدوديت مي‌كنند. در چنين شرايطي است كه سخت‌گيران در شرايط دشواري گرفتار مي‌شوند كه خود آن را ساخته‌اند. ادبياتي كه بر تندروي و كاربرد خشونت اصرار مي‌ورزد، زاده‌ي تندروي، محدوديت و خشونتي است كه ابتدا سخت‌گيران به كار بردند. سخت‌گيري هرچه بيشتر شود معتدل‌ها بيشتر كنار گذاشته مي‌شوند و تندروها بيشتر عرصه را در اختيار مي‌گيرند. اما در اين ميان سخت‌گيران، اشتباه خود را مدام تكرار مي‌كنند: آن‌ها با مشاهده‌ي رشد ادبيات تندرو بر فشار، محدوديت و سخت‌گيري خود مي‌افزايند تا مانع رشد و نفوذ چنين ادبياتي در جامعه شوند. اما همه اين‌ها نتيجه‌اي معكوس به همراه خواهد داشت يعني گسترش هرچه بيشتر ادبيات تندرو. اين دور باطل ادامه خواهد يافت و تا آن‌جا پيش مي‌رود كه بخش بزرگي از داستان و شعر تحت سلطه تندروهاي مخالف سخت‌گيران درخواهد آمد و به‌دنبال آن خوانندگان و مخاطبان ادبي نيز كه از سخت‌گيري‌ها به تنگ‌ آمده‌اند؛ هرچه بيشتر رو به اين ادبيات خواهند آورد. اين تجربه‌اي است كه تاريخ بسياري از جوامع ازجمله جامعه‌ي ما شاهد آن بوده است. در اين صورت بازنده‌ي اصلي، سخت‌گيران خواهند بود چراكه ادبيات هيچ‌گاه بدون مخاطب نبوده است.